سیلی خوردن خود در یکی از سخنرانیهای مقام معظم رهبری

یکی از محافظان رهبری خاطره ای از سیلی خوردن خود در یکی از سخنرانیهای مقام معظم رهبری را نقل می کند.

در ملاقات عمومی حضرت آقا ، جمعیت فشرده ای در حسینه نشسته بودند و به صحبتهای ایشان گوش می دادند. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اول ایستاده بودم. آن روز بین سخنرانی حضرت آقا بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شبکلاه سبزی به سر و شال سبزی هم به کمر داشت.

پیرمرد تا سخنرانی حضرت آقا به اتمام رسید، بلندشد و به سمت من خیز برداشت و با صدای بلند گفت : "میخوام دست آقا رو ببوسم" . امان نداد و خواست تا به سمت حضرت آقا برود که راه را بر او بستم . سید پیر عصبی شد و تند گفت : "اوهووووی، چیه؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکه ما از یک جد هستیم ها" . صورت پیرمرد همچون دریا متلاطم و طوفانی شده بود. کم کم داشت از کوره در می رفت که شنیدم حضرت آقا از پشت سر من فرمودند "اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو" .

من نفهمیدم حضرت آقا چطور میان آن همه جمعیت متوجه پیرمرد شد. خود را کنار کشیدم و راه آقا سید را باز کردم.

پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قدرتمندی را به خاک رسانده باشد، با عجله به سمت حضرت آقا براه افتاد. پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم . سید هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پایش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد. من خم شدم تا اور را از زمین بلند کنم اما او برگشت و مقابل دیدگان حضرت آقا و جمعیت، یک سیلی محکم به گوش من خواباند و گفت : "به من پشت پا می زنی؟!"

سیلی آقاسید مانند برق 220 ولت مرا در جا خشک کرد. در شوک سیلی بودم که حضرت آقا را مقابل خود دیدم. به خود که آمدم، حضرت آقا دستشان را به پشت سر من گذاردند و جای سیلی پیرمرد روی صورت من را بوسیدند و فرمودند : "سوء تفاهم شده، به خاطر جدش فاطمه زهرا ببخش!" درد سیلی سنگین سید، همانجا خوب شد و من بعد از سالها، هنوز، جای بوسه گرم حضرت آقا را روی صورت خود حس می کنم .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 24 تير 1394برچسب:, | 1:28 | نويسنده : Shabgard |